موضوعات
آخرین مطلب
آمار
کلمات کلیدی
بایگانی
منبرهای دو دقیقه ای
مقایسه آخرت و دنیا
«امام حسین علیه السلام در روز عاشورا برای بنی هاشم نامه ای می نویسد که تمام فلسفه نهضت کربلا را در این نامه فشرده کرده است، تا آیندگان این نقشه را ببینند. نامه حضرت این است:
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ مِنَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍ إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍ وَ مَنْ قِبَلَهُ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ أَمَّا بَعْدُ فَکَأَنَّ الدُّنْیَا لَمْ تَکُنْ وَ کَأَنَّ الْآخِرَةَ لَمْ تَزَلْ وَ السَّلَام»[1]
مخاطب نامه، ابتدائًا، محمد بن علی، (برادرحضرت)، معروف به محمد حنفیه، که از شجاعان روزگار و مورد علاقه حضرت علی علیه السلام است. می فرماید: « انگارکه این دنیا؛ اصلا نبوده و به غیر از آخرت چیزی نبوده است.»
آخرت بی نهایت است، نه اولش معلوم است ، نه آخرش. در ریاضیات قانونی وجود دارد که هر عدد اگر تقسیم بر بی نهایت شود مساوی با صفر می شود. این قانون ریاضی است. این سن 120 سالگی که چیزی نیست؛ اگر میلیارد یا هزار میلیارد هم بود؛ صفر می شد. چون آن طرف (آخرت) بی نهایت است. از این جهت حضرت می فرمایند: « انگارکه این دنیا؛ اصلا نبوده و به غیر از آخرت چیزی نبوده است.»
پس اگر کسی به گونه ای آخرت را ببیند که دنیا در آن قابل دیدن نباشد؛ او یک جور دیگری تصمیم می گیرد. مثالی برایتان بزنم؛ ما وقتی در این مهمان سرا نگاه می کنیم؛ دیگر همین را می بینیم؛ خیال می کنیم دنیا؛ همین است. از این جا که بیرون بیایید، روی پشت بام بایستید و خانه های اطراف را ببینید می فهمید جایی که در آن بودید؛ کوچک بود، اگر جایی بایستید مثل برج میلاد و به این مهمان سرا نگاه کنید؛ همه شهر تهران را می بینید. حالا اگر با سفینه آمدی از بالای کره زمین؛ آن موقع شهر تهران که هیچ، ایران هم که هیچ، کل زمین را یک نقطه کوچک می بینید. اگر بالاتر رفتی کل منظومه شمسی را به اندازه یک نخود می بینید. اگر از این منظومه بیرون رفتید؛ در منظومه های دیگر؛ کهکشان راه شیری را مثل یک خال می بینید، آن وقت نگاه می کنید که کل زمین شد یک دانه خشخاش.
شنیدستم که هر کوکب جهانیست
جـدا گانـه زمیـن و اسمـانی
اسـت
زمیـــن در جــو ایــن
افـــلاک مینــا
چـو خشـخـاشی بـود بـر روی
دریـا
تو خود بنگر کزین خشخاش
چندی؟
ســزد تـا بــر غــرور خــود
بخنــدی![2][3]